ذکر تعجیل فرج باشد دعای فاطمه
اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها
و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
بر مشامم میرسد بوی عزای فاطمه
میشوم آمادهی گریه برای فاطمه
یاری زهرا نمودن با زبان است و عمل
ای که هستی در پی کسب رضای فاطمه
میرسد آوای یا مهدی هنوز از پشت در
ذکر تعجیل فرج باشد دعای فاطمه
کی میآیی تا بگیری انتقام مادرت؟
مهدی زهرا بیا، ای دلربای فاطمه
اللهم عجل لولیک الفرج
ذکری که باز میکند از کار ما گره «یا مصطفی محمد و یا مرتضی علیست»
جایی که حسن مطلع قرآن ما علی ست
در شرع من شروع سخن ذکر یا علی ست
هر چند ذات عز و جل نیست دیدنی
وقتی بنا شود به تجسم، خدا علی ست
آنکس که بعد خلقت او بارها به خویش
فرمودهاست ذات خدا مرحبا، علی ست
ذکری که باز میکند از کار ما گره
یا مصطفی محمد و یا مرتضی علیست
خمس و نماز و روزه و حج و زکات، نه
ما را فقط ولایت او رستگار کرد
ما را پس از زیارت بالا سر، از کرم
در کشتی نجات حسینش سوار کرد
باید به شکر بندگی شاه لافتی
تا وقت هست سجده به پروردگار کرد
شاگرد قنبرم که به من یاد داده است
باید فقط به عشق علی افتخار کرد
از راه او ندیده کسی مستقیمتر
از او کسی نداشته خلقی عظیمتر
وقت رکوع بخشش انگشتری کند
یعنی نیامده کسی از او کریمتر
با دست خود به قاتل خود میدهد دوا
بالله قسم که نیست از او دلْرحیمتر
از هر کسی که فکر کنی غیر مصطفی
داناتر و خبیرتر است و حکیمتر
تأکید میکنیم نه از عالم اَلَست
حیدر امیر بوده از آن هم قدیمتر
دست علی به کون و مکان نظم داده است
اندیشهاش به نظم جهان نظم داده است
شاهدْ مثالِ عینی ما هست رَدِّ شمس
انگشت او به چرخ زمان نظم داده است
با باز و بسته کردن مشتش - به قلب ما
بخشیده جان و بر ضربان نظم داده است
نیل و فرات و دجله روانند اگر چنین
دست علی به حرکتشان نظم داده است
ذکرش نجات داده یقینا «اقامه» را
تکرار نام او به «اذان» نظم داده است
با گفتن فضائل او عشق میکنیم
با دیدن شمایل او عشق میکنیم
فرقی نمیکند که کجا جمعِمان کند
پیوسته در محافل او عشق میکنیم
با یازده امام ز سر تا قدم علی
با جلوههای کامل او عشق میکنیم
او حاضرست در همه جا، پس من و شما
در بزم او مقابل او عشق میکنیم
شبهای قدر نیز پس از ختم یا علی
با سَبّ و لعن قاتل او عشق میکنیم
مجموعهی صفات خدا میشود علی
روح نماز و روح دعا میشود علی
وقتی که روبروی محمّد بایستد
آیینهی تمام نما میشود علی
اعراب طبل خاتمهی جنگ میِزنند
از جا به قصد جنگ که پا میشود علی
هر کس که پیش روی تو گردن کشی کند
از طول یا به عرض دوتا میشود علی
یا از حدود تیغ تو باید فرار کرد
یا مثل ما به کشته شدن افتخار کرد
از روی جهل زندگیاش را به باد داد
رزمندهای که پیش تو گرد و غبار کرد
پی بُرد بر شجاعت تو عَمْرِو عَبْدَوُد
روزی که سر به قبضهی تو واگذار کرد
در بدر و در حنین و تبوک و احد، خدا
کفّار را به دست علی تار و مار کرد
طوری دونیمه شد که پس از چارده صَدِه
مرحب هنوز مانده که حیدر چه کار کرد
دور سر تو آینهها دور میزنند
اهل زمین و اهل سما دور میزنند
تا از طواف خانهی تو بهرهور شوند
اطراف کعبه شاه و گدا دور میزنند
شبهای جمعه دور ضریح تو انبیا
تا صبحدم به جای خدا دور میزنند
ذرات خاک شهر نجف تا که دُرّ شوند
گِرد تو صبح و ظهر و عشا دور میزنند
در حول و حوش گنبد و ایوان و ناودان
با اشتیاق خاطرهها دور میزنند
روح و روان و جان و جهان منی علی
فرموده مصطفی تو جنان منی علی
فرموده مصطفی که میان تمام خلق
تو همترازِ فاطمه جان منی علی
تضمین شدهست امنیتم در جوار تو
حِصْنِ حَصین و کهفِ امان منی علی
من دائم العبادتم از برکت شما
تا آن زمان که ورد زبان منی علی
روز ظهور بر همگان فاش میشود
تو صاحبَ الزمانِ زمانِ منی علی
محمّد قاسمی
یا ربّ نظر تو برنگردد
گر ناز کِشی زِ یار، سهل ست
چون یار اهل ست، کار سهل ست
گر هست به روزگار، اهلی
نااهلیِ روزگار، سهل ست
یا ربّ نظرِ تو برنگردد
برگشتنِ روزگار سهل ست
خانه ای نیست . . .
ما با که نشینیم که یاران همه رفتند
از بزم طرَب باده گساران همه رفتند
ما با که نشینیم که یاران همه رفتند
نه کوهکنِ دلشده ماندست و نه مجنون
از کوی جنون سلسله داران همه رفتند
زین شهر شهیدان تو با جامهی گلگون
پاکیزهتر از ابر بهاران همه رفتند
چون گرد که اندر پِیِ هر قافله مانَد
ما مانده در این راه و سواران همه رفتند
از دستِ غمت آینه داران همه رفتند
اندوه خوران سینه فکاران همه رفتند
زان طوطی طبعِ تو خموش است «غزالی»
کآیینه دلان نکته گذاران همه رفتند
غزالی مشهدی
یا ضامن آهو
یا ضامن آهو به امید آمدم اینجا
دانی که به دنبال کلید آمدم اینجا
یا ضامن آهو نظری سوی گدا کن
روزیّ و نصیبم حرم کربُبَلا کن
من آمده ام درد دلم را به تو گویم
افتد نگه گوشه ی چشم تو به سویم
حق داده مرا بر سر کوی تو حواله
آمد به در خانه گدای همه ساله
هر کس که به این صحن و سرا پا بگذارد
در لحظه ی رفتن دل خود جا بگذارد
عمری ست که دارم سر هم عهدیتان را
ای کاش ببینم به حرم مهدیتان را
ادامه مطلب ندارد
جان دادن به مرداب
نور عشق
می رسد منتقم حضرت زهرا (علیها السلام) حتما
می شود فرصتِ دیدار مهیّا حتما
بَد به دل راه مده می رسد آقا حتما
ای که دنبالِ دوایِ غمِ هجران هستی
می شود دردِ نهانِ تو مداوا حتما
اگر امروز نشد بوسه به دستش بزنیم
وعده ی ما همه افتاده به فردا حتما
ثمرِ گریه ی ما خنده ی روزِ فرج است
آن زمان می شکفد خنده به لبها حتما
دوری و غیبتِ طولانی و تأخیرِ ظهور
امتحانی ست برای همه ی ما حتما
کار ما منتظران چیست؟ امید و تقوا
غم نخور می شود آخر گره ها وا حتما
هر که در زمره ی ما منتظران می باشد
می کند تا به ابد پشت به دنیا حتما
انبیا منتظر آمدنش می باشند
می رسد پشت سرش حضرت عیسی (علیه السلام) حتما
کاش باشیم و ببینیم که روزِ رَجْعَت
می سپارد عَلَم خویش به سقّا حتما
زرهِ شیرِخدا بر تن و شمشیر به دست
می رسد مُنتقمِ حضرت زهرا (علیها السلام) حتما
انتقامِ درِ آتش زده را می گیرد
و به آتش بِکِشد آن دو نفر را حتما
ادامه مطلب ندارد