صد بار اگر بینم تو را
من کیستم تا هر زمان، پیش نظر بینم تو را؟
گاهی گذر کن سوی من، تا در گذر بینم تو را
افتاده بر خاک درت، خوش آن که آیی بر سرم
تو زیر پا بینی و من، بالای سر بینم تو را
یک بار بینم روی تو، دل را چه سان تسکین دهم؟!
تسکین نیابد جان من، صد بار اگر بینم تو را
از دیدنت بیخود شدم، بنشین به بالینم دمی
تا چشم خود بگشایم و، بار دگر بینم تو را
گفتی که هر کس یک نظر بیند مرا، جان میدهد
من هم به جان در خدمتم، گر یک نظر بینم تو را
تا کی «هلالی» را چنین زین ماه میداری جدا؟
یا ربّ که ای چرخ فلک! زیر و زِبَر بینم تو را
هلالی جغتایی