کعبه مهر

 

سوی تو باز است  دست نیازم

بوی تو دارد  سوز و گدازم

 

شور تو دارد  نای و نوایم

سوز تو دارد  ناله‌ی سازم

 

از تو  گزیری  جز  تو ندارم

گر تو برانی  چاره چه سازم

 

کعبه‌ی مهرت  قبله‌ی دل‌ها

خاک  ره   تو  مُهر  نمازم

 

نام  تو  آتش   زد   به   زبانم

بی‌تو چو شمعی  سوزم و سازم

 

قیصر امین پور



[ پنج شنبه 12 آذر 1394  ] [ 8:09 PM ] [ KuoroshSS ]

کمی عشق و باوَر بیاور برادر

 

کمی عشق و باوَر بیاور برادر

لج کفر را در بیاور برادر

 

به خار و خسان رسم ما را بفهمان

گل از آستین در بیاور برادر

 

شراب از خُمِ عطرآگینِ قرآن

پیاپی، مُکرّر بیاور برادر

 

بخوان نام زیبای فخرِ زمین را

شمیمی مُعطّر بیاور برادر

 

به رسم اُخوَّت به رسم مُحمَّد
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
برایم  برادر  بیاور  برادر

 

به امید روزی که بدخواه امّت

بماند مُکدّر بیاور برادر

 

مهدی مهدی‌زاده



[ پنج شنبه 12 آذر 1394  ] [ 4:10 PM ] [ KuoroshSS ]

جز برادر کی به فریاد برادر می‌رسد؟

 

این یکی یاری بخواهد آن یکی سر می‌دهد

جز برادر کی به فریاد برادر می‌رسد؟

 

پای دین وقتی وسط باشد به استمداد حق

دست یاری بی گمان لشکر به لشکر می‌رسد

 

هر فُرادایی جماعت می شود چون هر نماز

اوّل و آخر به یک «الله اکبر» می‌رسد

 

گرچه در ظاهر دو تا شاخه است، اما یک ثمر

موقع چیدن از این نخلِ تناور می‌رسد

 

دست ما در دست هم وقتی که باشد بی‌گمان

آخر این بیعت به دستان پیمبر می‌رسد

 

فتنه روشن کرده چندی هیزم تکفیر را

آتش این تفرقه بر خشک و بر تر می‌رسد

 

غرب نامرد این میان آتش بیار معرکه است

انتظاری نیست، از دشمن فقط شر می‌رسد

 

***

بی‌رجز خواندن سخن لطفی ندارد وقت جنگ

زودتر شاعر، زمان دارد به آخر می‌رسد

 

شرِّ داعش را که کم کردیم بعدش بی‌گمان

وقت صهیونیست‌های خاک بر سر می‌رسد

 

علی فردوسی



[ پنج شنبه 12 آذر 1394  ] [ 4:02 PM ] [ KuoroshSS ]

هر که دلآرام دید

 

هر که دلآرام دید از دلش آرام رفت

چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت

 

یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بی‌دل بُدیم

پرده برانداختی کار به اتمام رفت

 

ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت

سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت

 

مشعله‌ای برفروخت پرتوِ خورشیدِ عشق

خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت

 

عارف مجموع را در پس دیوار صبر

طاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفت

 

گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی

حاصل عمر آن دم است باقی ایّام رفت

 

هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت

آخر عمر از جهان چون برود خام رفت

 

ما قدم از سر کنیم در طلبِ دوستان

راه به جایی نبُرد هر که به اَقدام رفت

 

همّتِ سعدی به عشق میل نکردی ولی

می چو فروشد به کام عقل به ناکام رفت

 

سعدی



[ پنج شنبه 12 آذر 1394  ] [ 1:29 PM ] [ KuoroshSS ]

صبح صادق

 

چون از افق برآید انوار صبح صادق

در پای سبزه بنشین با همدمی موافق

 

شد موسم بهاران، پُر لاله  کوهساران

بُستان پُر از ریاحین، صحرا پُر از شقایق

 

بلبل که در غم گُل  می‌کرد  بی‌قراری

شُکر خدا که معشوق آمد به کام عاشق

 

یک سو نشسته خسرو در بزمگاه شیرین

یک سو نهاده عَذرا سر در کنار وامِق

 

ابر بهار گسترد دیبای سبز بر باغ

باد از شکوفه افکند بر روی آب قایق

 

بر آستان معشوق تسلیم شو که آنجا

صاحبدلان نهادند پا بر سر علایق

 

زد  بلبل  سحرخیز  فریاد  شورانگیز

کای مستِ خوابِ غفلت وی بنده‌ی منافق

 

شد وقت آن که خوانند حمد و ثنای معبود

شد گاهِ آنکه نالند در پیشگاه خالق

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ

از بوستان احمد بگذر که بلبل آنجا

بر شاخ گل سُراید وصفِ جمالِ صادق

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ

نور جمالِ صادق چون از اُفُق  برآمد

شد صبح عالم آراش بر شام تیره فائق

 

از شرق و غرب بگذشت نور فضائل او

چون آفتاب عِلمش طالع شد از مَشارق

 

تنْ  پیکرِ فضائل، جانْ  گوهرِ معانی

دلْ  منبعِ عنایات، رُخْ  مَطْلَعِ شَوارِق

 

همچون صدف ز دریا دُرهای حکمت اندوخت

چون گوهر وجودش شایسته بود و لایق

 

بر پایه‌ی کمالش، محکم اساس توحید

از پرتوِ جمالش، روشن دل خلایق

 

خورشید برج ایمان، شمشاد باغ امکان

گنجینه‌ی کمالات، سرچشمه‌ی حقایق

 

هادی شوند یکسر، گر لحظه‌ای بتابد

نور هدایت او بر جسم‌های عایق

 

بر لوح سینه‌ی اوست آیاتِ حقّ هویدا

وَه وَه عجب سوادی‌ست با اصل خود مطابق

 

افکار تابناکش روشن‌تر از کواکب

اندیشه‌های پاکش خُرّم‌تر از حدایق

 

آئین جعفری را بُگزین که دردمندان

درمان خویش جویند از این طبیب حاذق

 

شاها «رسا» ندارد جز اشتیاق رویت

بنمای رخ که خلقی‌ست بر دیدن تو شایق

 

در عرصه‌ی قیامت دست از تو برنداریم

کاندر شفاعت توست ما را رجاء واثق

 

دکتر قاسم رسا



[ پنج شنبه 12 آذر 1394  ] [ 12:11 PM ] [ KuoroshSS ]

احترام نام فاطمه (سلام الله علیها)

 

وقتی که نام فاطمه(علیها السلام) را احترام کرد

بر  جان خویش  آتش دوزخ  حرام  کرد

 

عُمرش اگرچه مَطْلَعِ زیبنده‌ای نداشت

آن  را  بَدل  به  زیورِ حُسْنِ خِتام  کرد

 

آزاده  بود  شیوه‌ی  آزادگان  گُزید

او انتخاب روضه ی دارُالسَّلام کرد

 

بنهاد دست بر سر و با تیغِ باژگون

افکنده چشمْ روی به سوی امام کرد

 

من بودم آن که زهر به جام دل تو ریخت

من بودم آن که خصم تو را شادکام کرد

 

گفت آن امیر مِهر بیا در پناه ما

بر تو خدای رحمت خود را تمام کرد

 

صد آفرین به عَزْمِ تو  ای  رادمردِ عشق

حُرّی  چنان  که  مادرت  آزاده  نام کرد

 

محمّد شجاعی



[ پنج شنبه 12 آذر 1394  ] [ 10:43 AM ] [ KuoroshSS ]

نیلوفرانه

 

خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن

ز غم‌های دگر غیر از غم عشقت رها کن

 

تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری

شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن

 

خدایا بی‌پناهم ز تو جز تو نخواهم

اگر عشقت گناه است ببین غرق گناهم

 

دو دست دعا فرا برده‌ام به سوی آسمان‌ها

که تا پر کشم به بال غمت رها در کهکشان‌ها

 

چو نیلوفر عاشقانه چنان می‌پیچم به پای تو

که سر تا پا بشکفد گل ز هر بندم در هوای تو

 

به دست یاری اگر که نگیری تو دست دلم را دگر که بگیرد

به آه و زاری اگر نپذیری شکسته دلم را دگر که پذیرد

 

قیصر امین پور



[ پنج شنبه 12 آذر 1394  ] [ 9:38 AM ] [ KuoroshSS ]

صلوات

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا
وَ السِّرِ الْمُسْتَوْدَعِ فِیهَا بِعَدَدِ مَا اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
 
 
بر  خاتم   انبیا   محمّد  صلوات
 
بر شیر خدا‏  علیِّ اَمجَد  صلوات
 
بر ماهِ جمالِ حَسَن و حُسْنِ حسین
 
بر فاطمه نور چشم احمد صلوات
 
 
میرعلی محمّدنژاد


[ پنج شنبه 12 آذر 1394  ] [ 7:54 AM ] [ KuoroshSS ]

هر کس که رفته کربلا از این حرم رفت

 
 

بیمارها  دارُالشَّفا را  می‌شناسند

اینجا  تمام دردها را  می‌شناسند

 

اینجا  غریب و آشنا  فرقی ندارد

اینجا  غریب و آشنا را  می‌شناسند

 

از هر دری درمانْدْ هر کس، آمد اینجا

درمانده‌ها  بابُ الرِّضا را  می‌شناسند

 

چه احتیاج است  احتیاجم را  بگویم؟

اهلِ کرَم   فقر  گدا   را  می‌شناسند

 

هر کس که رفته کربلا  از این حرم رفت

با  نام  مشهد  کربلا را  می‌شناسند



[ چهارشنبه 11 آذر 1394  ] [ 7:54 PM ] [ KuoroshSS ]

فرخنده شبی بود

 
 
 
فرخنده شبی بود که آن دلبر مست
 
آمد ز پی غارتِ دل،  تیغ به دست
 
غارت زده‌ام دید و خجِل گشت، دمی
 
با من ز پیِ  رفعِ  خجالت  بِنِشست
 
 
شیخ بهائی


[ چهارشنبه 11 آذر 1394  ] [ 7:57 AM ] [ KuoroshSS ]