ممنونم از حمایت آن چشم غیرتی

 

از جان خود اگرچه گذشتم به راحتی

دل کنده‌ام ولی ز تنت با چه زحمتی

 

می‌خواستم به پات سرم را فدا کنم

آقا به خواهر تو ندادند مهلتی

 

کی گفته قطعه قطعه شدن دردآور است

مردن به عشق تو که ندارد مشقّتی

 

بهتر نبود جای تو من کشته می‌شدم؟

بی‌تو چگونه صبر کنم .. با چه طاقتی؟

 

از بس برای زخم لبت گریه کرده‌ایم

چشمی ندیده‌ام که ندیده جراحتی

 

تو رفتی و غرور در حریمت شکسته شد

هنگام غارت حرم آن هم چه غارتی

 

آتش زدند خیمه‌ی ما را و بعد از آن

دزدیده شد تمامی اشیاء قیمتی

 

این بچه‌ها تمامی شان لطمه خورده‌اند

با من ولی به شِکوه نکردند صحبتی

 

کم مانده بود خم بشوم کم بیاورم

از دست تازیانه‌ی بی‌رحم لعنتی

 

       غصّه نخور حقیر نشد خواهرت حسین علیه السلام

از فتح شام آمده‌ام با چه هیبتی

 

شرمنده‌ام رقیه‌ی تو در خرابه ماند

لطفی کن و سراغ نگیر از امانتی

 

عبّاس اگر نبود اسارت چه سخت بود

ممنونم از حمایت آن چشم غیرتی

 

مصطفی متولی



[ سه شنبه 18 آذر 1393  ] [ 8:24 PM ] [ KuoroshSS ]

یک اربعین گذشت ز چشم انتظاری‌ام

 

پایان گرفت این همه لحظه شماری‌ام

یک اربعین گذشت ز چشم انتظاری‌ام

 

یک اربعین گریسته‌ام، آب رفته‌ام

حالا به خون رسیده دو ابر بهاری‌ام

 

در چند گام مانده به قبرت بریده‌ام

این چند گام مانده می‌آیی به یاری‌ام

 

چل شب برای دیدنت ای صاحب الزمان

گرم نماز و گریه و شب زنده داری‌ام

 

سوغات کهنه پیرهن آوردم از سفر

شرمنده‌ام کنار تو از این نداری‌ام

 

بر نیزه خوانده‌ای به دل خاک هم بخوان

قرآن برای خواهرت ای تشنه قاری‌ام

 

گر سر به زیر آمده‌ام داغ دخترت

گردیده است علّت این شرمساری‌ام

 

محسن عرب‌خالقی



[ سه شنبه 18 آذر 1393  ] [ 8:09 PM ] [ KuoroshSS ]

تاج سرم

 

ای مرا از لحظه‌ی میلاد تاج سر حسین (علیه السلام)

هم برادر هستی و هم یار و هم یاور حسین (علیه السلام)

 

هر کجا بردی مرا خرسند می‌بودم ولی

این سفر بی‌تابم و محزون و مظلومم حسین (علیه السلام)

 

این بیابان بوی هجران و غم و خون می‌دهد

روی برگردان از این صحرای غمپرور حسین (علیه السلام)

 

گر ندارد کربلا قصد جدایی بین ما

پس چرا جا داده در خود این همه لشگر حسین (علیه السلام)

 

آن عرب با تیر زهرگینش را بگو

برنمی‌دارد چرا چشم از علی‌اصغر حسین (علیه السلام)

 

نیزه‌داران گوئیا بر هم نشانی می‌دهند

از قد و بالای رعنای علی‌اکبر حسین (علیه السلام)

 

عدّه‌ای در بین نخلستان کمین بنشسته‌اند

قصدشان باشد گمانم صید آب‌آور حسین (علیه السلام)

 

اینهمه شمشیر و تیر از بهر استقبال کیست

ترس آن دارم تو را بینم ولی بی‌سر حسین (علیه السلام)

 

 

حاج محمود ژولیده


ادامه مطلب ندارد
[ شنبه 12 مهر 1393  ] [ 11:45 PM ] [ KuoroshSS ]