دلخوشم من که در این صحن و سرا آمده‌ام

 

خسته از بارِ گناه، نزدِ شما آمده‌ام

فارغ از خوفم و مَمْلو زِ رجا آمده‌ام

 

بر درت حضرتِ معصومه منِ بی سر و پا

همچو بیمار به دنبال شفا آمده‌ام

 

دُختِ موسیٰ نِگهی کن به من از جود و کرَم

من درْ این خانه به امیدِ عطا آمده‌ام

 

ترسم این است که من را نخری دُختِ علی

زان که ای دوست پُر از جرم و خطا آمده‌ام

 

شک ندارم که رضا می‌نگرد حال مرا

زان که پابوسِ تو جانانِ رضا آمده‌ام

 

این حرَم تُربتِ زهراست و یا جنّتِ حقّ

بی‌بی اصلا تو بگو من به کجا آمده‌ام؟

 

دل نبندم به نمازم به قیامم دَمِ مرگ

دلخوشم من که در این صحن و سرا آمده‌ام

 

سیروس بداغی



[ چهارشنبه 8 مهر 1394  ] [ 9:17 PM ] [ KuoroshSS ]