دلم می‌لرزد

 

گوشه‌ی صحن دم عید دلم می‌لرزد

من و یک عالمه تردید، دلم می‌لرزد

 

بادی از سمت حرم قصد وزیدن  دارد

بی‌سبب نیست که چون بید دلم می‌لرزد

 

لرزه افتاد به جانِ در و دیوار ولی

زلزله نیست، نترسید، دلم می‌لرزد

 

می روم سمت حرم دست به سینه اینبار

دو قدم مانده به خورشید دلم می لرزد

 

هرچه از زائر خود دل ببری می‌چسبد

چقدر در حرمت در به دری می‌چسبد

 

چقدر در حرمت مست زیاد است ببین

چقدر دور و برت دست زیاد است ببین

 

زائرانت به کرامات تو عادت دارند

همه یک جور به این خانه ارادت دارند

 

یک نفر پول، یکی اشک ، یکی انگشتر

" از صدای  سخن  عشق  ندیدم  خوشتر"

 

روزهامان همگی با کرمت می‌چرخند

زائرانت چقدر با عظمت می‌چرخند

 

ابر و باد و مه و خورشید همه رقص کنان

چند قرن است که زیر عَلَمَت می‌چرخند

 

تا قدم رنجه کنی بر سر ما یک عمر است

چشم هامان به هوای قدمت می‌چرخند

 

حاجیانی که به حج رفتنشان جور نشد

چه غریبانه به دور حرمت می‌چرخند

 

آب در کوزه و ما تشنه لبان  می‌گشتیم

یار در مشهد و ما گِرد جهان می‌گشتیم

 

حسین طاهری



[ پنج شنبه 9 مهر 1394  ] [ 9:14 PM ] [ KuoroshSS ]