آبم نداد قاتل و شد آب پیکرم

 

معبودِ من خدای من ای حَیِّ داوَرم

دیگر به لب رسیده نفس‌های آخرم

 

همچون رضا به حُجْرِه‌ی دربسته جان دهم

در شهر غربت از پدرم ارث می‌برم

 

در بسته، دل شکسته، بدن خسته از ملال

این غم کجا برم که مرا کُشت همسرم

 

ای أُمِّ فَضْل می‌شنوی ناله‌ی مرا

یک جرعه آب چیست که ریزی به حنجرم

 

رویم بُوَد به قبله و چشمم بُوَد به در

ای کاش نازنین پسرم بود در بَرَم

 

طاقت نمانده تا بزنم دست و پا دگر

بهتر که دست و پا نزنم نزدِ مادرم

 

هر چند سال‌ها پدرم خورد خونِ دل

یا ربّ ببین من از پدرم خون‌جگرترم

 

از سوزِ زهر و سوزِ عطش سوخت جانِ من

آبم نداد قاتل و شد آب پیکرم



[ جمعه 10 مهر 1394  ] [ 12:10 AM ] [ KuoroshSS ]