در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد

 

در کُنج دلم عشق کسی خانه ندارد

کس جای در این خانه‌ی ویرانه ندارد

 

دل را به کف هر که دهم باز پس آرد

کس تاب نگهداری دیوانه ندارد

 

در بزم جهان جز دل حسرت کش ما نیست

آن شمع که می‌سوزد و پروانه ندارد

 

دل خانه‌ی عشقست خدا را به که گویم

کآرایشی از عشقِ کس این خانه ندارد

 

گفتم مَه من! از چه تو در دام نیفتی

گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد

 

در انجمن عقل فروشان ننهم پای

دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد

 

تا چند کنی قصّه‌ی اسکندر و دارا

ده روزه‌ی عمر این همه افسانه ندارد

 

رهی معیری



[ شنبه 22 فروردین 1394  ] [ 3:33 PM ] [ KuoroshSS ]