تن سردار و بیسری سخت است
ماهِ در خونِ خویش گشته خضاب
یک برادر بگو دوباره بخواب
دیده با تیر بستی و رفتی
کمرم را شکستی و رفتی
چهرهات مثلِ ماهتاب شده
آب هم از خجالت آب شده
تو شهید غریب علقمهای
تو گل پرپر فاطمهای (علیها السلام)
به دو چشم ترَم قسم عبّاس
به علیاکبرم قسم عبّاس
این همه یار دادهام از دست
کمرم با شهادت تو شکست
تنِ سردار و بیسری سخت است
غربت و بیبرادری سخت است
آنکه دست تو را بُرید و شکست
به خدا دست خواهرت را بست
منم و تو در این دیارِ مِحَن
تا نبیند غریبیام دشمن
با وجودی که رفتی از دستم
دست و پایی بزن بگو هستم
این تو این علقمه خداحافظ
پسرِ فاطمه (علیها السلام) خداحافظ
غلامرضا سازگار
[ شنبه 12 مهر 1393 ] [ 10:27 PM ] [ KuoroshSS ]