کنج ویران

 

آمدی در کُنج ویران ای پدر

کرده‌ای یاد یتیمان ای پدر

 

شُکْرْ لِله دردِ هجران شد تمام

داده‌ای پایان به هجران ای پدر

 

کرده‌ای شادم میان دشمنان

چون شدی بر من تو مهمان ای پدر

 

گر نشد آیم به استقبال تو

عُذر می‌خواهم فراوان ای پدر

 

هر دو پایم غرق خون و آبله

گشته از خارِ مُغیلان ای پدر

 

گر که نتوانم پذیرایی کنم

چون ندارم تابِ هجران ای پدر

 

همچو زهرا (علیها السلام) تازیانه خورده‌ام

من ز ضَجْر نامسلمان ای پدر

 

گشته رخسارت چرا خاکستری

در کجا بودی تو مهمان ای پدر

 

خورده چوب خیزران لب‌های تو

در کجا خواندی تو قرآن ای پدر

 

از وفا امشب مرا با خود ببر

چون ندارم تاب هجران ای پدر

 

حاج حسین‌علی محمودی (واله)



[ شنبه 12 مهر 1393  ] [ 10:54 PM ] [ KuoroshSS ]