سلمان بدون عشق مسلمان نمی شود

آنانکه عاشقند به دنبال دلبرند

هرجا که می روند تعلق نمی برند

 

از آنچه که وبال ببینند خالی اند

عشاق روزگار سبکبال می پرند

 

پرواز می کنند به هر جا که جلوه ای ست

گاهی ملائک اند و گاهی کبوترند

 

آدم بدون مِهر تو انسان نمی شود

سلمان بدون عشق مسلمان نمی شود

 

وقتی کبوتران حریمت، گرسنه اند

گندم برای سفره ی ما، نان نمی شود

 

تو هشتمین پیمبر قرآنی منی

حق خدا و حق مسلمانی منی

 

تو آسمان عشقی و خورشید گنبدی

خورشید هشتمی و به ایران خوش آمدی

 

تو سجده ای و ساجد و مسجود و مسجدی

تو عابدی و معبود و معبدی

 

تو کربلایی و نجفی و مدینه ای

یعنی شهید و شاهد و مشهود و مشهدی

 

نُه چشمه از علوم به قلب تو جاری است

با این حساب عالم آل محمدی علیهم السلام

 

تو آمدی و آمدنت رفتنی نداشت

مانند آفتاب تو در رفت و آمدی

 

ای مهربان ترین کرَم سفره ی گدا

یا ایها الرئوفی و یا ایها الرضا علیه السلام

 

ای لطف بی نهایت شبهای زائران

یکبار ما، سه بار شما، پیش ما بیا

شاعر: علی اکبر لطیفیان



[ جمعه 18 مهر 1393  ] [ 1:32 PM ] [ KuoroshSS ]