شعله‌ی آه

 

یا ربّ از فرطِ گنه  نامه سیاهم  چه کنم

گر نبخشی  ز  ره  لطف گناهم چه کنم

 

بسته گردیده ز هر سو به رُخَم راه نجات

ندهی گر تو در این معرکه راهم چه کنم

 

جز تو ما را نَبُوَد پشت و پناهی به جهان

بی‌پناهم  ندهی  گر تو پناهم  چه کنم

 

یوسف افتاده به چاه  از اثرِ  بی‌گنهی

من ز فرطِ گنه افتاده به چاهم چه کنم

 

بخشش و لطف تو پاینده‌تر از کوه بُوَد

من که ناچیز تر از یک پَرِ کاهم چه کنم

 

به هدف گر نخورَد تیرِ دعایم  هیهات

به اثر گر نرسد  شعله‌ی آهم  چه کنم

 

سایه‌ی لطفِ تو از لطف  اگر روز معاد

نشود  شاملِ احوالِ تباهم  چه کنم

 

کس به روی من«ژولیده» نگاهی نکند

نکنی گر تو هم از مِهر نگاهم چه کنم

 

ژولیده نیشابوری



[ یک شنبه 27 مهر 1393  ] [ 8:45 PM ] [ KuoroshSS ]