یا صاحب الزمان

 

وقتی کسی گمگشته ای را در سفر دارد

دائم دلش با بی قراری دردسر دارد

 

مشغول هر کاری که باشد باز ممکن نیست

یک لحظه از چشم انتظاری دست بردارد

 

ناخوش که باشی بدتر از هر درد، حیرانی ست

وقتی نمی دانی چه دارویی اثر دارد!

 

از دست عالم خسته ام، مثل یتیمی که

تنهاست، در حالی که می داند پدر دارد

 

وقتی همه هستند، اما او که باید، نیست

در باغ باشی یا قفس، فرقی مگر دارد؟!

 

آه ای مسیحا، کی می آیی، بی تو این دنیا

وضعی شبیه حال روز محتضر دارد

 

از رِقّه تا کشمیر، از بغداد تا پاریس

عالم مگر شکلی از این آماده تر دارد؟

 

این درد دلها هم همه از روی دلتنگی ست

ما بی خبر هستیم، . . او از ما خبر دارد

 

این طور می خواهیم او را و خدا را شکر

لیلای ما مجنون تر از ما آنقَدَر دارد

 

 

محمد صمیمی



[ یک شنبه 27 مهر 1393  ] [ 9:13 PM ] [ KuoroshSS ]