ای خدا . . .

 

ای خدا ای رازدار بندگان شرمگینت

ای توانایی که بر جان و جهان فرمانروایی

ای خدا ای همنوای ناله‌ی پروردگانت

زین جهان تنها تو با سوز دل من آشنایی

 

اشک می‌غلطد به مژگانم ز شرم روسیاهی

ای پناه بی‌پناهان، مو سپیدِ روسیاهم

بر در بخشایشت اشکِ پشیمانی فشانم

تا بشویم شاید از اشک پشیمانی گناهم

 

وای بر من با جهانی شرمساری کی توانم

تا به درگاهت برآرم نیمه شب دست نیازی

با چنین شرمندگی‌ها کی ز دست من برآید

تا بجویم چاره‌ی درد دلی از چاره سازی

 

ای بسا شب، خواب نوشین، گرم می‌غلطد به چشمم

خواب می‌بینم چو مرغی می‌پرم در آسمان‌ها

پیکر آلوده‌ام را خواب شیرین می‌رباید

روح من در جستجویت می‌پرد تا بیکران‌ها

 

بر تن آلوده منگر روح پاکم را نظر کن

دوست دارم تا کنم در پیشگاهت بندگی‌ها

من به تو رو کرده‌ام بر آستانت سر نهادم

دوست دارم بندگی را با همه شرمندگی‌ها

 

مهربانا با دلی بشکسته رو سوی تو کردم

رو کجا آرم اگر از درگهت گویی جوابم

بی‌کسم در سایه‌ی مهر تو می‌جویم پناهی

از کجا یابم خدایی گر به کویت ره نیابم

 

ای خدا ای رازدار بندگان شرمگینت

ای توانایی که بر جان و جهان فرمانروایی

ای خدا ای همنوای ناله‌ی پروردگانت

زین جهان تنها تو با سوز دل من آشنایی

 

مهدی سهیلی



[ چهارشنبه 6 آبان 1394  ] [ 7:45 PM ] [ KuoroshSS ]