حسین علیه السلام
از ازل در طَلَبَت چشمِ ترم گفت حسین (علیه السلام)
هر کجا بال زدم، بال و پرم گفت حسین (علیه السلام)
مادرم داد به من درسِ محبّت امّا
من حسینی شدم از بس پدرم گفت حسین (علیه السلام)
شیرهی مِهرِ تو خون شد به رگم شد جاری
خونِ دل اشک شد و در نظرم گفت حسین (علیه السلام)
تا گُلِ نام تو وا شد به لبم، باز پدر
گفت شکرِ تو خدایا پسرم گفت حسین (علیه السلام)
هرچه دارم همه از لطفِ پدر بود که او
عوض قِصّه به بالینِ سرم گفت حسین (علیه السلام)
این عجب نیست که یک بنده بَرَد نام تو را
که خدای ازلِ دادگرم گفت حسین (علیه السلام)
تیغها نوحهی خون از لبشان جاری شد
تا در آن لحظه که بانوی حرم گفت حسین (علیه السلام)
گفتم ای عشق مرا دست نیاز است دراز
طلب خویش به نزد که بَرَم گفت حسین (علیه السلام)
رضا حمامی آرانی (صفیر)