گویا عزای حضرت موسی بن جعفر است
امروز قلب عالم امکان پُر آذر است
لرزان ز تابِ ماتم و غم، عرشِ اکبر است
زهرا به باغِ خُلد بُوَد نوحه گر، بلی
گویا عزای حضرت موسی بن جعفر است
تنها نه قلب عالم امکان بُوَد ملول
پیوسته عالم از غمِ داغش در آذر است
شاهی که ممکنات طفیل وجود اوست
ماهی که گوشهای ز رُخش مِهر انور است
قائم مقام ختم رُسل، هادیِ سُبُل
رُکن هُدا، شَهِ دو سرا، نورِ انور است
از کینه و عداوت هارون بر آن جناب
چشم رضا خدیو خراسان ز خون تر است
مسموم گشت و گوشهی زندان سپرد جان
زین غُصّه داغ بر دل ما تا به محشر است
او گرچه جان سپرد به زندان غریب وار
خود نیز خون جگر ز غم جَدّ اطهر است
مسموم گشت موسی جعفر ز زهر کین
امّا حسین کشتهی شمشیر و خنجر است
موسی شهید گشت ولی بیکفن نماند
«سیفی» حسین بیکفن و غسل و بیسر است
سیفی شیرازی
[ جمعه 28 فروردین 1394 ] [ 8:55 PM ] [ KuoroshSS ]