میهمان تو
الهی! بندهای گم کرده راهم
بده راهم که سر تا پا گناهم
اگر عمری به غفلت زیست کردم
تمام هستیم را نیست کردم
به هر در، حلقه کوبیدم خدایا
لباس یأس پوشیدم خدایا
اسیر نفْس هرجایی شدم من
مُقیم شهر رسوایی شدم من
نچیدم گل ز شاخ آرزویی
ندارم پیش مردم آبرویی
کنم با عجز و لابه بر تو اظهار
گنهکارم گنهکارم گنهکار
تو رحمان و رحیم و مهربانی
منم مهمان تو، تو میزبانی
تو سوز سینهام را ساز کردی
در رحمت به رویم باز کردی
تو گفتی توبه کن، من میپذیرم
ترحُّم کن امیرا من فقیرم
الهی! هرچه هستم هرکه هستم
سر خوان عطای تو نشستم
یقین دارم که با این شرمساری
نجاتم میدهی از خوار و زاری
اگر کوه گناه گردیده بارم
یقین دارم علی(علیه السلام) را دوست دارم
ببخشا ای همه آگاهی من
گناهم را به خاطرخواهی من
الهی! گرچه هستم غرقِ عِصیان
پشیمانم پشیمانم پشیمان
ژولیده نیشابوری
