یا سر زنی به کلبه ی من یا نمی زنم
دیگر دم از دو رنگی دنیا نمی زنم
غم کوه کوه گر برسد جا نمی زنم
موجم به خود کشیده وُ آبم ز سر گذشت
دست طلب به دامن دریا نمی زنم
با اینکه بی گناه گُلم در شکوفه مُرد
بر بوته ی مُراد کسی پا نمی زنم
یوسف نِیَم که چاکِ گریبان کنم گواه
من حرف، غیرِ حرفِ زلیخا نمی زنم
سینای سینه تا بُوَدم جلوگاه دوست
حتّی به کعبه دستِ توَلّا نمی زنم
هر کس رهی به جانب او باز کرده است
خطی میان عابد و ترسا نمی زنم
چون لذّت رهایی از غیر دیده ام
دیگر دم از شما وُ من و ما نمی زنم
یا ربّ زدن نه کار من، ای شیخ کار توست
من در مقامِ وصل، خدایا نمی زنم
سر می زند به درگهت «ارفع» به شرطِ آنک
یا سر زنی به کلبه ی من یا نمی زنم
سید محمود توحیدی (ارفع کرمانی)
[ یک شنبه 2 آذر 1393 ] [ 8:53 PM ] [ KuoroshSS ]