مونس تنهایی من باز دلم تنگ تو شد
باز کبوتر دلم بال و پری گشوده است
باز هوای دیدن صاحب خود نموده است
باز رهیده از قفس تا که رود به بام تو
باز ز دل خیال تو، تاب و توان ربوده است
مونس تنهایی من، باز دلم تنگ توشد
نام تو نغمه ی لبم، هر نفسم رنگ تو شد
بغض گسسته در گلو، دیده فشانده اشک شوق
قلب شکسته در میان، هر طپش آهنگ تو شد
باز صدا کنم تو را، ای سر و سامانی من
در گذر از حادثه ها، یار پریشانی من
سائل و مسکین توأم، حاجت من وصال توست
از در خود مران گدا، شاه خراسانی من
باز هوای دیدن صاحب خود نموده است
باز رهیده از قفس تا که رود به بام تو
باز ز دل خیال تو، تاب و توان ربوده است
مونس تنهایی من، باز دلم تنگ توشد
نام تو نغمه ی لبم، هر نفسم رنگ تو شد
بغض گسسته در گلو، دیده فشانده اشک شوق
قلب شکسته در میان، هر طپش آهنگ تو شد
باز صدا کنم تو را، ای سر و سامانی من
در گذر از حادثه ها، یار پریشانی من
سائل و مسکین توأم، حاجت من وصال توست
از در خود مران گدا، شاه خراسانی من
محسن رودگری
[ چهارشنبه 5 آذر 1393 ] [ 5:36 AM ] [ KuoroshSS ]