دور هشتم
نیست گاهی، هیچ راهی، جز به شاهی رو زدن
با غمی سنگین رسیدن پیش او زانو زدن
ظهر گرما، صحن سقاخانه می چسبد چقدر
ضامن آهو شنیدن، بعد از آن « یا هو» زدن
در شلوغیها دو تا آرنج خوردن بی هوا
مست چون جامی، به دیگر جامها پهلو زدن
آری آداب خودش را دارد اینجا عاشقی
جز بزرگان کس ندارد منصب جارو زدن
امتحانی کن، ببین اینجا چه حظی می دهد
یا علی گفتن به وقت دست بر زانو زدن
شمعها! نجوای با خورشید می دانید چیست؟
اشکهای بی صدا باریدن و سو سو زدن
هفت دوری نیست حج ما فقیران، این طواف
دور هشتم دارد و چرخی به دور او زدن
بیت هشتم هدیه ای از سوی قم آورده است
بوسه بر درگاه تو از جانب بانو زدن
بد کشیدم طرح خود را چیز دیگر شد، ببخش
دست و دل لرزیده وقت طرح این آهو زدن
قاسم صرافان
[ چهارشنبه 5 آذر 1393 ] [ 5:49 AM ] [ KuoroshSS ]