ما را به حال خود بگذارید و بگذرید
ما را به حال خود بگذارید و بگذرید
از خیل رفتگان بشمارید و بگذرید
اکنون که پا به روی دل ما گذاشتید
پس دست بر دلم مگذارید و بگذرید
تا داغ ما کویر دلان تازه تر شود
چون ابری از سراب ببارید و بگذرید
پنهان در آستین شما برق خنجر است
دستی از آستین به در آرید و بگذرید
ما دل به دست هر چه که بادا سپرده ایم
ما را به دست دل بگذارید و بگذرید
با آبروی آب، چه باک از غبار باد!
نان پاره ای مگر به کف آرید و بگذرید
قیصر امین پور
[ پنج شنبه 6 آذر 1393 ] [ 5:39 AM ] [ KuoroshSS ]