ای آفتاب خانهی حیدر مکن غروب
یک گُل نصیبم از دو لبِ غنچه فام کن
یا پاسخ سلام بگو یا سلام کن
ای حُسْنِ مَطْلَعِ غزلِ زندگانیام
شعر مرا «تمام» به حُسْنِ خِتام کن
ای آفتابِ خانهی حیدر! مکن غروب
این سایه را تو بر سر من مُستدام کن
پیوسته نبض من به دو پلک تو بسته است
بر من، تمامِ من! نگهی را تمام کن
تا آیدم صدای خدای علی به گوش،
یک بار با صدای گرفته صدام کن
از سروِ قدشکسته نخواهد کسی قیام
ای قامتت قیامتِ من! کم قیام کن
درهای خُلْد بر رخ من باز میکنی
از مِهر همره دو لبت یک کلام کن
با یک نگاهِ عاطفه عمرِ دوباره باش
ای مِهر پُرفروغ! طلوعی به شام کن
این کعبه بازویش حَجَرُالْأسود علیست
زینب! بیا و با حَجَرم استلام کن
علی انسانی
[ شنبه 21 آذر 1394 ] [ 8:12 PM ] [ KuoroshSS ]