دل من تنگه می دونی . . .

پشت کوههای خراسون مرقد پاکتو دیدن
واسه اون صحن مطهر تو غروب کنار ایوون
واسه کفترای معصوم که تو آسمون می گردن
واسه آدمای مغموم که میان دخیل می بندن
واسه اون هوای تازه که پر از عطر گلابه
واسه اون حوض قشنگی که پر از آب زلاله
دل من تنگه می دونی کاشکی قابلم بدونی
چقدر آرزو دارم لب حوض وضو بگیرم
یا که از تربت پاکت مثل یاسا بو بگیرم
واسه اون اوج شکفتن توی عالم زیارت
واسه اون لحظه که آدم می رسه به بی نهایت
واسه او ساحت پاکی که درش همیشه بازه
واسه دستای نیازی که به سوی تو درازه

دل من تنگه می دونی کاشکی قابلم بدونی
هیچ کسی نومید و ناکام نمیره از آستانت
تو پر از لطف و شفایی واسه درد دوستانت
مثل مرهم تو میمونی واسه آدمای دربند
تو امیدی که می شینه توی قلب یه نیازمند
تو صدام کن تو صدام کن زائر کوی تو باشم
یا برای کفترات من سر ظهر دونه بپاشم
دل من تنگه می دونی کاشکی قابلم بدونی
من یه قاصر یه خطاکار لحظه ی خوب مناجات
می دونم که هیچ نیازی به زیارتم نداری
اما من غرق نیازم اما تو بزرگواری
واسه تو حرم نشستن واسه لحظه ی رسیدن
دل من تنگ می دونی کاشکی قابلم بدونی


[ چهارشنبه 26 آذر 1393  ] [ 5:08 AM ] [ KuoroshSS ]