عشق باریده بر این دل شده ی صحرایی
بر نمی گردم از این پنجره ی رؤیایی
تا تبسّم بوزد از لب آن دریایی
صحن در صحن حرم اشک کبوتر جاری ست
موج در موج تنیده ست به هم شیدایی
چشم ها دوخته بر قامت گلدسته ی یار
شور بر پا شده از این همه بی پروایی
من که سنگینی صد شعله به دوشم دارم
عشق باریده بر این دلشده ی صحرایی
خیز ای عشق مرا رخصت دیداری ده
تا در آغوش کشم گنبدت ای مینایی
دست ها باز هم آهنگ شکفتن دارند
باز هم دست مرا گیر تو ای دریایی
[ چهارشنبه 26 آذر 1393 ] [ 6:13 AM ] [ KuoroshSS ]