گرفته بود دلم . . .

تمام صحن تو از اشک زائران، تر شد
دلم ز فیض همین قطره ها مُعطّر شد
 
چه زود ثانیه های وصال می گذرد
زیارت تو نخوانده، فراز آخر شد
 
غزل که دست خدا می نوشت تقدیرم
غلامی تو برای ابد مقرر شد
 
نیامدم که ز دست تو حاجتی طلبم
گرفته بود دلم پر زد و کبوتر شد
 
به شوق پای تو هر کس که چون غبار آمد
به یک نگاه تو خورشید ذره پرور شد
 
یکی ز معجزه های نگاه تو این است
خرابه های دلم بارگاه دلبر شد


[ پنج شنبه 27 آذر 1393  ] [ 6:59 AM ] [ KuoroshSS ]