به حرم آمدن مست مجاز است
این همه دست به سوی تو دراز است رضا علیه السلام
باز مشت من و آغوش تو باز است رضا علیه السلام
باز«من» دارد از آن دور تهی می آید
آن که می آید از آن دور جنازه است رضا علیه السلام
زنده شد پیش نگاهت، تو خدایش شده ای
کفر«خورشید» پرستان پُرِ راز است، رضا! علیه السلام
دست من نامه ای از توست، نوشته است در آن:
به حرم آمدن مست مجاز است، رضا علیه السلام
من و انگور، دلی مست و نگاهی پر اشک
قبله در حسرت این راز و نیاز است رضا! علیه السلام
هشت رکعت وسط صحن تو افتاد به خاک
رقص عشق است، فقط شکل نماز است رضا! علیه السلام
هر دلی می رسد از راه شکسته است ... چقدر
جاده ی عاشقیت حادثه ساز است رضا علیه السلام
آه! آواز خوش گوشه ی «نیشابور» ت
در مقامی پُر از اندوه «حجاز» است رضا! علیه السلام
پیش پرهای کبوتر، آسمان دل تو
تا خدا، پنجره در پنجره باز است رضا علیه السلام
قاسم صرافان
[ چهارشنبه 17 دی 1393 ] [ 7:43 PM ] [ KuoroshSS ]