جاری ترین زلال ازل تا ابد تویی

 

با یاد فجر صادق محراب و منبرت

تابیده بر نگاه جهان، نور باورت

 

گل، در جوار خانه‌ی تو خیمه می‌زند

تا پُر کند مشام دل از عطر مجمرت

 

ای پیر لحظه های حقیقت فروز دل

رندان دهر، تشنه‌ی دُردی ز ساغرت

 

عشق و خرد که آینه داران هستی‌اند

گردیده‌اند، محو تماشای منبرت

 

مدیون زخمه‌های تو گردیده از ازل

دستی که شد موافق دست هنرورت

 

فقه و اصول و فلسفه، جز نقطه‌ای نبود

گر می‌گشود حوصله ، اوراق دفترت

 

جاری‌ترین زلال ازل تا ابد، تویی

نامیده کردگار جهان، چون که جعفرت

 

ماییم و داغ حسرت عمری سفر، که چشم

آید کنار تربت پاک و معطرت

 

ماییم و زخم غربت لَختی نگاه گرم

تا جان فدا کنیم ز غیرت، برابرت

 

ما را بگیر دست، که «از پا فتاده‌ایم»

مولا به حق تربت پنهان مادرت!

 

سید علی‌اصغر موسوی



[ پنج شنبه 18 دی 1393  ] [ 11:47 PM ] [ KuoroshSS ]