همراه رضا ز دیده خون میریزیم
مائیم گدای حضرت معصومه
محتاج عطای حضرت معصومه
همراه رضا ز دیده خون میریزیم
در روز عزای حضرت معصومه
* * *
آمد ز مدینه تا که در قم باشد
در مملکت امام هشتم باشد
یعنی که خدا نخواست تا مرقد او
مانند مزار فاطمه گم باشد
* * *
در سر هوس دیدن دلبر دارد
بر سینهی خود داغ برادر دارد
افسوس که تا دیار ساوه آمد
دیگر نتوانست قدم بردارد
* * *
زخمی به جگر داشت و در تب میسوخت
از داغ برادرش مرتب میسوخت
هر جا که سَرِ دردِ دلش وا میشد
میگفت: امان از دل زینب، میسوخت
* * *
با ناله دو چشمانِ ترَش را وا کرد
تا سِیْر کند دور و برش را، وا کرد
نومید ز دیدن برادر بود و
با ذکر رضا بال و پرش را وا کرد
* * *
صد آه اگر بر جگرش افتاده
هرچند جدا ز دلبرش افتاده
کی بر بدن برادرش رقصیدند؟
کی دست کسی به مَعْجَرَش افتاده
* * *
او خواهر یک امام بود و، زینب ...!
او شاهد احترام بود و، زینب ...!
کی راهی شهر شام بود و، زینب
در مجلسی از حرام بود و، زینب
محمود مربوبی