لطف ارباب اگر شامل نوکر گردد

 

لطفِ ارباب اگر شاملِ نوکر گردد

روزی اش رویِ تماشایی دلبر گردد

 

هر که را حضرتِ سلطان نظری فرماید

با دلِ سنگ بیاید به حرم، زر گردد

 

در این خانه به روی احدی بسته نشد

سائلی نیست که نومید از این در گردد

 

این همه قافله از هر که بپرسی گوید

هیچ کس نیست که با دست تهی برگردد

 

وای اگر ضامنِ دل، ضامنِ آهو نشود

بی تو صید هوس خویش، مُکرّر گردد

 

بی تو دشمن به زمین خوردن من می‌خندد

رو مگردان که دلم سخت مُکدّر گردد

 

نشنیدم که به زائر تو بگویی برگرد

مگر از غفلتِ خود زائر تو برگردد

 

یا رضا! جان جوادت تو مرا راه بده

قامتم چون شهدا بهر تو پرپر گردد

 

شستشویم بده با چشم زُلالت آقا

کوه عصیان ز نگاه تو مُطهَّر گردد

 

گفتمت: چیست نشانِ نظرت؟ فرمودی:

دلِ تو نرم شود دیده ی تو تَر گردد

 

رشته ی گیسوی ما و نخ تسبیح شما

دل عشاق به دست تو مُنوَّر گردد

 

تا نمُردم ز خراسان بِبَرم کربُبَلا

وای اگر دوره ی این عُمر به آخر گردد



[ چهارشنبه 15 بهمن 1393  ] [ 7:09 PM ] [ KuoroshSS ]