نیست به جز راه عشق زیر سپهر کبود
عهد جوانی گذشت، در غمِ بود و نبود
نوبت پیری رسید، صد غم دیگر فزود
کارکنانِ سپهر، بر سر دعوی شدند
آنچه بدادند دیر ، باز گرفتند زود
حاصل ما از جهان نیست بجز درد و غم
هیچ ندانم چراست این همه رَشکِ حسود
نیست عجب گر شدیم شُهره به زَرق و ریا
پرده ی تزویر ما، سدّ سکندر نبود
نام جنون را به خود داد «بهائی» قرار
نیست به جز راهِ عشق، زیر سپهر کبود
شیخ بهائی
[ پنج شنبه 16 بهمن 1393 ] [ 12:44 PM ] [ KuoroshSS ]