مکتب عشق
آنکه دامن میزند بر آتشِ جانم، حبیب است
آنکه روز افزون نماید درد من، آن خود طبیب است
آنچه روح افزاست، جام باده از دست نگار است
نِی مُدرّس، نی مُربّی، نی حکیم و نی خطیب است
سِرِّ عشقم، رمزِ دردم در خَمِ گیسوی یار است
کی به جمع حلقهی صوفی و اصحابِ صلیب است؟
از فتوحاتم نشد فتحی و از مِصباح، نوری
هر چه خواهم در درون جامهی آن دلفریب است
درد میجویند این وارستگانِ مکتبِ عشق
آنکه درمان خواهد از اصحابِ این مکتب، غریب است
جرعهای مِیْ خواهم از جامِ تو تا بیهوش گردم
هوشمند از لذّت این جرعه مِیْ، بینصیب است
موج لطف دوست، در دریای عشق بیکرانه
گاه در اوج فراز و گاه در عمق نشیب است
امام خمینی رحمة الله علیه
[ شنبه 18 بهمن 1393 ] [ 6:34 PM ] [ KuoroshSS ]