عاشق سوخته

 

 

پرده بردار ز رُخ چهره گشا ناز بس است

عاشقِ سوخته را دیدن رویت هوس است

 

دست از دامنت ای دوست نخواهم برداشت

تا من دلشده را یک رمق و یک نفس است

 

همه خوبان بَرِ زیبائیت ای مایه‌ی حُسن

فِی الْمَثل در بَرِ دریای خروشان چو خَس است

 

مرغ پَر سوخته را نیست نصیبی ز بهار

عرصه جولانگه زاغ است و نوایِ مگس است

 

داد خواهم، غم دل را به کجا عرضه کنم

که چو من دادستان است و چو فریادرس است

 

این همه غلغل و غوغا که در آفاق بُوَد

سوی دلدار روان و همه بانگ جَرَس است

 

امام خمینی رحمة الله علیه



[ سه شنبه 21 بهمن 1393  ] [ 4:03 PM ] [ KuoroshSS ]