ما نداریم به جز کوی رضا بارگهی
بر در دوست به امید پناه آمدهایم
همره خیل غم و حسرت و آه آمدهایم
چون ندیدیم پناهی به همه مُلکِ جهان
لاجرم سوی رضا بهر پناه آمدهایم
از بیابان خطر خیز دیار ظلمات
تا به سرچشمهی نور این همه راه آمدهایم
بهر دیدار چو بودیم تهی از حسنات
بر درش توبه کنان غرق گناه آمدهایم
چون نبودیم در این لشکر زوّار امیر
لاجرم جزء سیاهی سپاه آمدهایم
ما نداریم به جز کوی رضا بارگهی
به سر کوی تو با عشق و رضا آمدهایم
دست ما گیر و به مقصد برسان ای مولا
لنگ لنگان به تَعَب نیمهی راه آمدهایم
تو در این مصر عزیزی و گدایانی چند
به تمنّا به در خانهی شاه آمدهایم
هر طرف کوس فنا میزند آهنگِ رحیل
ما به درگاه رضا بهر بقا آمدهایم
ناصرم خادم درگاه توأم ای محبوب
بینوائیم، پیِ برگ و نوا آمدهایم
ناصر مکارم شیرازی