هرچه دارم می‌کشم از این محبّت می‌کشم

 

در میان جمعم امّا باز غربت می‌کشم

جُرم من این است که بار محبّت می‌کشم

 

من همین در کُنج عُزْلَت آخرش می‌بینمت

دودمان هجر را بعدش به عُزْلَت می‌کشم

 

من به جُرم عاشقی هر شب ملامت می‌شوم

من به جُرم عاشقی هر شب ملالت می‌کشم

 

با محبّت می‌کِشی و با محبّت می‌کُشی

هرچه دارم می‌کشم از این محبّت می‌کشم

 

هم می‌آیم پیش تو هم پیش تو می‌آورم

هم عبادت می‌کنم هم به عبادت می‌کشم

 

هرچه‌ام، دارم در این خانه خدمت می‌کنم

هرکه‌ام، دارم در این خانه زحمت می‌کشم

 

گریه‌ کن‌های تو آقایند، آقای منند

خاک پاشان را به دیده عین تربت می‌کشم

 

یک دلی بشکن زمن تا گریه‌ی سیری کنم

ورنه بعد روضه‌ات تا صبح حسرت می‌کشم

 

آبرویم را بگیر و گریه‌هایم را نگیر

گریه‌ام وقتی نمی‌گیرد خجالت می‌کشم

 

سمت روضه آمدن طیِّ طریقت کردن است

وقتِ مُردن هم خودم را سمت هیئت می‌کشم

 

تا که من یک روز در هفته بیایم پیش تو

جان زهرا مادرت شش روز منّت می‌کشم

 

بچّه‌هایم را بگیر و بچّه‌هایت را بده

با تو دور بچّه‌های خویش را خط می‌کشم

 

علی‌اکبر لطیفیان



[ پنج شنبه 30 بهمن 1393  ] [ 2:29 PM ] [ KuoroshSS ]