زینب ای آئینهی زهرا نما
زینب ای آئینهی زهرا نما
زینتِ وجْهِ علیِّ مرتضی (علیه السلام)
دلربائیت جهان را کرده مات
زائرِ رویت دو چشم مصطفی
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
چهرهی زهرائیت چون فاطمه (سلام الله علیها)
چشمهی نورِ جمالِ کبریا
تا که نقّاش ازل چشمت کشید
بعد از آن عشق آمد و شد مبتلا
گر نبودی عشق هم هرگز نبود
جلوهای از یک ظهورت کربلا
مستی آمد تشنهی جام تو شد
نی ز نای حنجرت دارد نوا
روز میلادت نمییابی قرار
جز به روی دستِ یارِ آشنا
آشنایی دل و دلبر رواست
بوده از روز ازل حُکمِ قضا
حک شده بر صفحهی قلبت حسین (علیه السلام)
عشق او در سینهات چون کیمیا
پا به پایش بودهای و تا ابد
کی شوی از دلبرت هرگز جدا
گوئیا رفتی تو هم تا قتلگاه
رأس تو با او جدا شد از قفا
هم به دِیْر و تشتِ زر، کُنج تنور
بودهای بر نِیْ چو یارت هر کجا
سنگ دشمن روی نیزه بشکند
هم سر او را و هم قلب تو را
هر که یک بار و تو امّا زینبا
کشتهی عشق حسینی بارها