تو جلوه ی ربّی حرمت هم طورت
تو جلوه یِ رَبّی حَرمَت هم طورت
تا طور رسیدیم همه با نورت
معراج خدا باغچه ای در باغت
جبریل مُقرّب شده ی یک غورت
ما لب نزدیم باده ی هر کس را
آن باده حلال است که با انگورت
من عبدِ توأم بیشتر از مَقدورم
تو ربِّ منی بیشتر از مقدورت
آهو که زیاد است مرا کلب کنید
ای جان به فدایِ تو وُ جنسِ جورت
ما یاد گرفتیم که خرجت نکنیم
از برکتِ سلمانیِ نیشابورت
می میرم و زنده می شوم صد دفعه
نقّاره که می زنند یعنی «صُورَ» ت
پیش تو بزرگان همه کوچک هستند
آن گونه که می شود سلیمان مورت
علی اکبر لطیفیان
[ چهارشنبه 20 اسفند 1393 ] [ 7:28 AM ] [ KuoroshSS ]