دلجوئی پیر
دستِ آن شیخ ببوسید که تکفیرم کرد
مُحْتَسِب را بنوازید که زنجیرم کرد
مُعتکف گشتم از این پس به دَرِ پیرِ مُغان
که به یک جرعه مِیْ از هر دو جهان سیرم کرد
آبِ کوثر نخورم منَّتِ رضوان نبرم
پرتوِ رویِ تو ای دوست جهانگیرم کرد
دلِ درویش به دست آر که از سِرِّ ألَسْت
پرده برداشته آگاه ز تقدیرم کرد
پیرِ میخانه بنازم که به سرپنجهی خویش
فانیم کرده، عدم کرده و تسخیرم کرد
خادمِ درگهِ پیرم که ز دلجویی خود
غافل از خویش نمود و زِبَر و زیرم کرد
امام خمینی رحمة الله علیه
[ پنج شنبه 27 اسفند 1394 ] [ 8:36 PM ] [ KuoroshSS ]