دنیا! بدون فاطمهام خاک بر سرت
افتاده شانه باز هم از دستِ لاغرت
شرمندهای دوباره ز گیسوی دخترت
در گوشهای نشسته فقط آه میکشد
مادر! ز دست میرود آخر کبوترت
آبی نخورده است غذایی نخورده است
دارد حسین میشکند مثل شوهرت
چیزی بگو گمان کنم امروز بهتری
ساکت نباش فاطمه جان، جانِ مادرت
زهرا! برای دلخوشی من کمی بمان
این مرد خیبر است شکسته برابرت
وقتی نفس که میکشی ای زخمی علی
آلاله میچکد دل شبها به بسترت
دارد سه ماه میشود ای مادر بهشت
پنهان نشسته چهرهی تو زیر مَعْجَرت
بانو ببین برای شما شعر گفتهام
دنیا! بدون فاطمهام خاک بر سرت
سیّد محمّد جوادی
[ یک شنبه 2 فروردین 1394 ] [ 3:17 PM ] [ KuoroshSS ]