. . . . . . چه کنم؟
شاهد مرگ غم انگیز بهارم چه کنم
ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم
نیست از هیچ طرف راه برون شد ز شبم
زلف افشان تو گردیده حصارم چه کنم
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دل بسته ی این ایل و تبارم چه کنم
من کزین فاصله غارت شده ی چشم توأم
چون به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم
یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است
میله های قفسم را نشمارم چه کنم؟!
حسن حسینی (مسیحا)
[ جمعه 7 فروردین 1394 ] [ 2:20 PM ] [ KuoroshSS ]