خیلی رعایتِ دلِ بییار میکنی
وقتش رسید هم سُخنت را عوض کنی
هم خواهشِ رها شدنت را عوض کنی
لاغر شدی کفن دگر اندازهی تو نیست
باید زمانِ پَر زدنت را عوض کنی
پهلو عوض نکن تو که مجبور میشوی
وقتِ نماز پیرهنت را عوض کنی
دستت تکان نمیخورد اصلاً نیاز نیست
با دستِ خود لباسِ تنت را عوض کنی
باید که یا تحمّل بیتابی حسین
یا جای بُغْچهی کفنت را عوض کنی
باغ بنفشه شد به خدا غنچهی تنت
مویم سفید میشود از راه رفتنت
خیلی رعایتِ دلِ بییار میکنی
داری مرا به خویش بدهکار میکنی
حتّی هنوز هم که دگر بینفَس شدی
با این نفَس نفَس، نفَسَم! کار میکنی
پنهان نکن عزیزِ دلم بیدلیل نیست
تا میرسم تو روی به دیوار میکنی
باشد نگو فقط کمی آرام گریه کن
همسایه را دو مرتبه بیدار میکنی
نیلوفرم قدم به قدم زرد میشوی
پا میشوی دوباره کمر درد میشوی
شُکرِ خدا که ظاهراً امروز بهتری
نان میپزی و دست به دستاس میبری
باشد قبول خوب شدی! جملهای بگو
تا مطمئن شوم که ز پیشم نمیپری
دلتنگِ دستهای تو وُ موی زینبند
آئینهها و شانه و سنجاق و روسری
این فاطمه که فاطمهی این سه ماه نیست
حالا درست مثلِ زمانِ پیمبری
قد قامت صلات! زمانِ نماز شد
باید نماز را سرِ پا جا بیاوری
امّا دوباره پای قیام تو پا نشد
حتّی قنوت نافلهات هم ادا نشد
علی زمانیان