دلم برای تو تنگ است . . .
در آن کرانه که دل با ستاره همزاد ست
به من اجازه ی دراوج پر زدن داده ست
در آن کرانه که همواره یک نفر آنجاست
که در پذیرش مهمان همیشه آماده ست
در آن کرانه که خورشید پیش یک گنبد
بدون رنگ ز بازارِ حُسن افتاده ست
همیشه از تو سرودن چه سخت و شیرین است
شبیه تیشه زدن های سختِ فرهاد است
سؤال می کند از خود هنوز آهویی
که بین دام و نگاهت کدام صیّاد است؟
دلم که دستِ خودم نیست این دل غمگین
همان دلی ست که جا مانده در گوهرشاد است
بدون فنّ غزل بی کنایه می گویم
دلم برای تو تنگ است شعر من ساده ست
سید حمید رضا برقعی
[ سه شنبه 18 فروردین 1394 ] [ 10:15 PM ] [ KuoroshSS ]