حس زلال

 
حسّی زلال داری و حالی زلال تر
چشمان تو شده ست از این حسّ و حال، تر
 
آری به خاکبوسی کوثر نشسته ای
اشکی بریز از دلِ زمزم زلال تر
 
آیینه ی نگاه تو تصدیق می کند
در روشنی ندیده از او بی مثال تر
 
لطفش به مرز معجزه نزدیک تر شده ست
هر قدر آرزوی تو بوده محال تر
 
دستان گرم او شده پاسخ ترین جواب
وقتی که دستِ توست ز پرسش سؤال تر
 
پر می زند دلم به هوای زیارتش
هر روز خسته حال ترم، خسته حال تر
 
خود را کبوتر حرمش فرض می کنم
هرگز ندیده ام ز خودم خوش خیال تر
 
من نیز می روم که ببینم به چشم خود
حسّی زلال دارم و حالی زلال تر
 
سید محمد جواد شرافت


[ سه شنبه 25 فروردین 1394  ] [ 11:15 PM ] [ KuoroshSS ]