دو دست تو
امشب شبِ توسّلِ ما بر دو دست توست
در عشق حرف اوّل دفتر دو دست توست
تا مشک خالی تو شود پُر ز اشک ما
رزق تمام گریهکنان بر دو دست توست
ای دستِ انبیاء و ملائک دخیلتان
بابُ المُراد تا خود محشر دو دست توست
ای مُستجارِ حضرتِ ارباب، الدَّخیل
زیبا قمر! پناهِ برادر دو دستِ توست
ای مسجدی که وقف شدی بر حسینیه
گلدستههای نذریِ مادر دو دست توست
مَشکی که داد بر تو سکینه گواه ماست
بابُ الحوائجِ لبِ اصغر دو دست توست
شمشیر زن بیا و به نیزه بسنده کن
چون ذوالفقارِ حضرتِ حیدر دو دست توست
مَعجر نمیکشد احدی از سَرِ کسی
وقتی دخیلِ گوشهی معجر دو دست توست
حتما در علقمه پدرِ مشک میشوی
با لشگری همیشه برابر دو دست توست
مشکت به دست راست و نیزه به دست چپ
مبهوتِ کارِ جنگیات آخر دو دست توست
وقتی که از بدن شود این دستها جدا
باید که خواند فاتحهی طفلِ خیمه را
سعید توفیقی