چشم به راه من و تو
دلِ سوزان بُوَد امروز گواهِ من و تو
کز ازل داشت بلا، چشم به راهِ من و تو
من به تو دوختهام دیده، تو بر من، از نی
یک جهان راز، نهفته به نگاه من و تو
اُسرا با من و رأس شهدا با تو به نی
چشم تاریخ ندیدهست سپاه من و تو
روی تو ماهِ من و ماهِ تو عبّاس امّا
ابرِ خون ساخته پنهان رُخِ ماهِ من و تو
آیه خواندن ز تو، تفسیر ز من، تا دانند
که به جز گفتنِ حق نیست گناهِ من و تو
هر دو نَستوه چو کوهیم بَرِ سیل امّا
عشق، دلگرم شد، از سردی آهِ من و تو
" مُدّعی خواست که از بیخ کنَد ریشهی ما "
بیخبر زان که غروب است پگاه من و تو
علی انسانی
[ دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 ] [ 9:42 PM ] [ KuoroshSS ]