خلوت میخانه ی عشق است دائم جای ما
روشن است از نور رویش دیده ی بینای ما
خلوتِ میخانه ی عشق است دائم جای ما
آفتابی در ازل خوش سایه ای بر ما فکند
تا ابد روشن بُوَد این رویِ مَه سیمای ما
ذوق ما داری بیا با ما در این دریا درآ
تا به عینِ ما نصیبی یابی از دریای ما
در سر ما عشقِ زلفش دیگ سودا می پزد
بس سری در سر روَد گر این بُوَد سودای ما
از لطیفی، آن یکی با هر یکی یکتا شده
جان فدای لطفِ آن یکتای بی همتای ما
بلبل مستیم و در گلشن نوایی می زنیم
رونقی دیگر گرفت این گلشن از غوغای ما
مجلس عشقست و رندان مست و سید در حضور
روضه ی رضوان بود این جَنّتُ المأوای ما
شاه نعمت الله ولی
[ پنج شنبه 7 خرداد 1394 ] [ 2:11 PM ] [ KuoroshSS ]