مردیم و نمردیم
جانانی و جان بر تو سپردیم و نمردیم
در هُرمِ نگاهِ تو فسردیم و نمردیم
نقش است به پیشانی چین خورده ز غیرت
ما جان به در از داغِ تو بردیم و نمردیم
ابرو گره درهم زده چشمانِ شفق رنگ
دندان به لب خویش فشردیم و نمردیم
ظرف دل بی حوصله جوش آمد و سر رفت
خون دل جاری شده خوردیم و نمردیم
اقبال نگون بخت نگر کاین همه سر را
تا مرز قدم های تو بردیم و نمردیم
یک عمر نفس آمد و برگشت و به تسبیح
عمری دلِ بی عار شمردیم و نمردیم
ما زنده ی عشقیم که با عشق بمیریم
صد مرتبه از داغ تو مردیم و نمردیم
محمود کریمی
[ دوشنبه 11 خرداد 1394 ] [ 12:54 PM ] [ KuoroshSS ]