و می دانم که حتما سر به ما هم می زنی آقا
خدا را شکر بین شهر ما از تو نشان پیداست
کمی از پشتِ بامِ خانه ی ما، جمکران پیداست
اگر هر جای دنیایم دلم در یک خیابان است
همیشه نیمه ی شعبان دلم در چهار مردان است
خیابانی که دل سرمستِ یوسف می شود در آن
و با اصرار هی شربت تعارف می شود در آن
به پایِ دل به شوق دیدنِ دلدار خواهم رفت
پیاده از حرم با گریه تا گلزار خواهم رفت
حرم .. گلزار، احساس صفا تا مروه را دارد
و بالای سرم یک کعبه ی زیبا خدا دارد
منِ بیچاره دنبال تو هستم، چاره ی من چیست؟
تو هستی در میان ما ولی توفیق دیدن نیست
و می دانم مرا که دل به تو بستم تو می بینی
اگر چه اهل پایین شهر قم هستم تو می بینی
و می دانم که حتما سر به ما هم می زنی آقا
تو حتی سر به جشن بچه ها هم می زنی آقا
چه می شد باز کودک می شدم با شور دلتنگی
دوباره کوچه را تزئین کنم با کاغذ رنگی
و می خواند تو را حتی نگاه بچه ها آقا
برای کودکان چشم بر راهت بیا آقا
سید حمید رضا برقعی
[ سه شنبه 12 خرداد 1394 ] [ 1:19 PM ] [ KuoroshSS ]