ضریح نورانی

 
 
کنون که آمده ام عشق را به مهمانی
دخیل بسته دلم بر ضریح نورانی
 
هلا اجابت سبز دعای خسته دلان
شود که جرعه ی عشقی مرا بنوشانی
 
به آب دیده بشویم غبار درگاهت
مگر که پرتوِ مِهری به ما بیفشانی
 
کبوتر دل ما میل پر زدن دارد
در آستان تو ای آسمان روحانی
 
سرشک دیده فشانم به شوق دیدارت
خوشم به یاد تو با این دو چشم بارانی
 
تویی رئوف، تویی مهربان، تویی جاوید
منم  فقیر ،  منم  ناتوان،  منم  فانی
 
شب است و شوق حضور تو در دلم جاری ست
الا که راز دلم را تو خوب می دانی
 
عباس براتی پور


[ چهارشنبه 20 خرداد 1394  ] [ 12:51 AM ] [ KuoroshSS ]