تو آسمان آبی و من یک کبوترم
دریای من! درون نگاهت شناورم
بر گنبدِ زلالِ ضریحت، کبوترم
می آمدم کنارِ تو ای ناجیِ بزرگ!
هر وقت سقفِ فاجعه می ریخت بر سرم
شرمنده ام که این همه زخمِ کبود را
هر روز و شب به محضر پاکت می آورم
کی می شود همیشه صبورم! بزرگ سبز!
یک آسمان ترانه برایت بیاورم
امشب دوباره رو به ضریحت نشسته ام
تو آسمان آبی و من یک کبوترم
فاطمه تفقدی
[ چهارشنبه 27 خرداد 1394 ] [ 11:58 AM ] [ KuoroshSS ]