حلقه آن در شدنم آرزوست

 

حلقه‌ی آن در شدنم آرزوست

بر در او سر زدنم آرزوست

 

چند به هر یاد پریشان شوم

خاک در او شدنم آرزوست

 

خاک درش بوده سرم سالها

باز هوای وطنم آرزوست

 

تا که به جان خدمت جانان کنم

دامن جان برزدنم آرزوست

 

بهر تماشای سراپای او

دیده سراپا شدنم آرزوست

 

دیده‌ام از فرقت او شد سفید

بویی از آن پیرهنم آرزوست

 

مرغ دلم در قفس تن بمرد

بال و پر جان زدنم آرزوست

 

بر در لب قفل خموشی زدم

سوی خموشان شدنم آرزوست

 

عشق مهل فیض که با جان رود

زندگی در کفنم آرزوست

 

 

ملا محسن فیض کاشانی



[ شنبه 30 خرداد 1394  ] [ 10:46 PM ] [ KuoroshSS ]